مست، لول، سرخوش، تلو تلو خور سایر معانی: کمی مست، شنگول، لق، ناپابرجا، لرزان، متزلزل، سست پایه، یک وری، کج، لول شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانندگی درحالیکه فرد تحت تأثیر الکل است|||متـ . مسترانی [اعتیاد]
واژههای مصوب فرهنگستان
فردی که رفتار و تفکر اعتیادی گذشته خود را بدون مصرف الکل از سر گرفته باشد [روانشناسی]