فرو رفتگی سایر معانی: نشست، حس فرورفتگی یاضعف درنتیجه گرسنگی، کنش، حفر [عمران و معماری] فرو نشست [زمین شناسی] فرورفتگی ،حفر،استهلاک ،نشست [صنعت] نزول کردن، مستهلک شدن [نساجی] غوطه وری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی