پر حرف سایر معانی: پرگویی، وراجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یاوه، چرند، سخن بی معنی، نوشابه کف الود سایر معانی: (حرف یا نوشته ی) بی معنی، ژاژ
آنچه که صرفا برای خوشایند تماشاگران و کف زدن آنها ارائه شود ولی ارزش واقعی نداشته باشد، نوشته یا نطق (و غیره) عوام پسند ولی کم ارزش، لاطائل، سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
(سخن مبهم و گول زننده) دو پهلوگویی، دو گونه گویی، مغلطه، دو پهلو حرف زدن، مغلطه کردن، چاپلوسی و زبان بازی، جمله دو پهلو
(مکانیک) رانشگر (دستگاهی که نیروی چرخشی موتور را به چرخ ها انتقال می دهد)
گلیز، یاوه سرایی کردن، اظهار خوشحالی کردن سایر معانی: (مانند کودک) آب از دهان کسی جاری شدن، گلیز دادن، لیر داشتن، بزاق دادن، خدو دادن، آب به دهان آوردن، (مانند آب دهان) از دهان جاری شدن یا ک ...
حرف شکسته و نا مفهوم، قلمبه سولمبه سایر معانی: سخن تند و نامفهوم، زرزر، ور زنی، سخن دست و پا شکسته [کامپیوتر] اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
سخن نامفهوم، شر و ور، سخن بی ربط سایر معانی: (آمریکا - خودمانی) مغلق و نامفهوم (بیشتر در مورد سبک صحبت یا نگارش مراسلات دولتی گفته می شود)، زبان یاجوج و ماجوج، یاوه (gobbledegook هم می نویسن ...
چیز بی معنی، گنداب اشپزخانه، چیز بی معنی و بیمزه سایر معانی: پس مانده ی خوراک خوک
یاوه، مزخرف سایر معانی: (امریکا - خودمانی) چرند، زکی، د!، nonsense یاوه، بیهوده
فریب، گول، حیله، شوخی فریب امیز، بامبول زدن، فریب دادن سایر معانی: دوز و کلک، حقه بازی، چرندیات، چرت و پرت، حرف مفت، آدم ریاکار، آدم شیاد، (انگلیس) آب نبات راه راه، گول زدن، کلک زدن ...
سخن نامفهوم سایر معانی: زبان (یا عبارت ) من درآوردی و نامفهوم