gibberish
معنی
حرف شکسته و نا مفهوم، قلمبه سولمبه
سایر معانی: سخن تند و نامفهوم، زرزر، ور زنی، سخن دست و پا شکسته
[کامپیوتر] اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
سایر معانی: سخن تند و نامفهوم، زرزر، ور زنی، سخن دست و پا شکسته
[کامپیوتر] اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
ترجمه آنلاین
بیهودگی
مترادف
babble ، balderdash ، blah blah ، blather ، chatter ، claptrap ، double talk ، drivel ، gobbledygook ، hocus pocus ، jabber ، jargon ، mumbo jumbo ، palaver ، prattle ، scat ، twaddle ، yammer