(زمین شناسی - یکی از دو سوی گسله که از دیگری پایین افتاده تر است) فروگسله [زمین شناسی] فرورفتگیحرکت یا جابجایی قائم لایه ها ی جابجا شده زمین به طرف پایین [نفت] نشست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی سایر معانی: برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن [حقوق] باطل کردن نفی کردن ...