انجام شده، وقوع یافته سایر معانی: (اسم مفعول فعل: do) انجام شده، کرده، پایان یافته، پخته، (از نظر اجتماعی) قابل قبول، پسندیده، (عامیانه) باشه، قبول، با کمال میل، (عامیانه) 1- مرده، نابود، تب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رودخانه ی دونتز (در جمهوری اوکراین)
دره ی ونتز (یکی از بخش های عمده ی صنعتی و زغال سنگ جمهوری اوکراین)
[زمین شناسی] صخره متروکهیک صخره دریایی که دیگر مورد حمله امواج دریا قرار نمی گیرد. که در نتیجه یک کاهش نسبی سطح آب دریا، در پایه یا ریشه صخره بوجود می آید.
[حقوق] کالای متروکه، کالای بی صاحب
[معدن] معدن متروکه (معادن زیرزمینی)
[مهندسی گاز] چاه متروک [نفت] چاه متروک
صاحب اشیاءترک شه
رجوع شود به: methadone
زبان اندونزی
گیاهان دولپه
ایا میخواهید امروز کرده شود؟