به من یاد نده چون خودم بلدم، خودم هفت مرده حلاجم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ هایی که پارس می کنند گاز نمی گیرند، کسانی که هارت و پورت می کنند اهل عمل نیستند
now you see it, now you don'tحالا آنرا می بینی و سپس آنرا نمی بینی، یک دفعه غیبش می زند
موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردن سایر معانی: پیروی کردن (از حکم یا قانون و غیره)، اطاعت کردن [فوتبال] موافقت کردن [حقوق] رعایت کردن، پیروی کردن، اجابت کردن ...
موافقت کردن، وفق دادن، مطابقت کردن، همنوایی کردن، پیروی کردن سایر معانی: همانند شدن یا کردن، همسان شدن یا کردن، یکجور کردن، سازگار شدن، دنباله روی کردن، همرنگ جماعت شدن، هم نوا شدن یا کردن، ...
ترک، تبعید، محرومیت، محکومیت، تخطئه سایر معانی: ممنوعیت، قدغن سازی، حرام اعلام کردن، منع
1- فکر کردن، پنداشتن، تصور کردن، 2- تحمل کردن، تاب آوردن