تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل سایر معانی: تطبیق دهی، سازگاری، دکمه یا اسباب تنظیم، رگلاژ، میزان ساز، میزان گر، (بیمه) محاسبه ی (برآورد) میزان خسارت، تنزل ق ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختلال سازگاری [روانشناسی] اختلالی که در آن واکنشی ناسازگارانه در طی سه ماه پس از حادثهای تنشزا نظیر طلاق و بازنشستگی و تولد فرزند و بحران کاری و مشکلات حاد تحصیلی در فرد ر ...
واژههای مصوب فرهنگستان
آموزش تطبیقی
[عمران و معماری] ضریب تنظیم
فرآیند سازشی
[ریاضیات] زمان تنظیم
[ریاضیات] ارزش تعدیل
[عمران و معماری] زبانه
معاونت، یاری، اجودانی، معینی سایر معانی: (ارتش) آجودانی، مساعدت
فریار [علوم نظامی] افسری که فرماندهان عالیرتبه را در امور مختلف، برای پیشبرد وظایف آنان یاری میکند
کمک، یار، یاور، اجودان، معین، مساعد سایر معانی: وردست، معاون، (ارتش) آجودان
کارگزینی [علوم نظامی] بخشی از ستاد نیروهای مسلح که مجری طرحهای مربوط به مدیریت نیروهای انسانی است|||* مصوب فرهنگستان اول