[زمین شناسی] نمونه خندقی یک نمونه از خرده سنگ های حفاری شده که بوسیله گل حفاری در حفاری چرخشی برای نفت به سطح آورده شده و در خندقی که گل به آن ( قبل از پمپ شدن به درون لوله حفاری ) بر می گرد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ditchdigging, n•عملگی، گودبرداری، گودال کنی، چاله کنی
خیش سایر معانی: عمران : ماشین نهر کن [عمران و معماری] نهر کن - تراشه زن [زمین شناسی] نهر کن، تراشه زن [معدن] نهرکن (حفر چاه و تونل)
[نفت] خندق کن
فرود اضطرارى هواپیما روى اب علوم هوایى : فرود اضطرارى هواپیما روى اب علوم نظامى : خندق یا سنگر کنى [عمران و معماری] حفاری [زمین شناسی] حفاری
[آب و خاک] موانع مهار کننده
[عمران و معماری] آبروی جمع کننده [زمین شناسی] آبروی جمع کننده- راه آب زهکش
[نفت] مجرای گل
اُکسانَهر [مهندسی محیط زیست و انرژی] نهری حلقوی و دارای هواده که فاضلاب در آن چندین بار برای هوادهی چرخانده میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[خاک شناسی] جوی اکسایش
[عمران و معماری] نهر فرعی - نهر کناری
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کرد ...