حرف دو پهلو، دروغ گویی سایر معانی: دروغگویی، حرف دو پهلو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحول، تغییر شکل، تناسخ، دگرگون سازی سایر معانی: تناس
رمز، حیله، خدعه، شیادی، بامبول، شعبده بازی، فوت و فن، لم، نیرنگ، حقه، خار کردن، حیله زدن، بامبول زدن، حقه بازی کردن، شوخی کردن سایر معانی: شیطنت، دست انداختن، کلک، شیله، گول زنی، فریب، حقه ب ...
[نساجی] نایکنواختی رنگ
بر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولا براثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
قضیههایی که بیانگر وجود کرانهایی برای توابع تکارز و مشتقهای آنها هستند [ریاضی]
نقصی اپتیکی در عدسی، بهنحویکه بزرگنمایی در نزدیکی محور نوری عدسی اندکی بیشتر از بزرگنمایی در لبههای آن است [نجوم]
تغییر شکل عوارض بر روی بیضوی که براثر ترسیم آنها بر روی سطح دوبعدی ایجاد میشود|||متـ . دگرشکلی نقشه map deformation [مهندسی نقشهبرداری]