جدایی، جداسازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا کردن، بریدن سایر معانی: جداکردن یا شدن، دور افتادن، قطع کردن یا شدن، پاره کردن یا شدن، گسستن، منفصل کردن