بینظمی [فیزیک] [شیمی] انحراف از ساختار منظم در اشغال مواضع شبکه در بلوری که بیشتر از یک عنصر دارد|||[فیزیک] هرگونه انحراف از آرایش منظم اجزای سازندۀ خانک واحد در بلور ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ژولیدگی، اشفتگی، بی نظمی، بی ترتیبی، اختلال، نابهنجاری، کسالت، مختل کردن، بر هم زدن، مغشوش کردن سایر معانی: نابسامانی، درهم برهمی، شورش، بلوا، آشوب، اغتشاش، هنگامه، بیماری، بیمارگونگی، پراشی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختلال تکوین جنسی [علوم سلامت] هریک از وضعیتهای مادرزاد که در آن تکامل فامتنی یا گندی یا کالبدشناختی جنسی، غیرطبیعی یا نامتجانس باشد ...
بی نظم، بی ترتیب، اشفته، نا مرتب، نامنظم، مختل شده سایر معانی: درهم و برهم، مغشوش، ناسرواد، ناراستاد، پریشان، پرهرج و مرج، پرآشوب، آشفته، پرهنگامه، بیمار، دچار اختلال [نساجی] نامنظم - پیوند ...
بی ترتیب، شلوغ، بی نظم سایر معانی: نامرتب، نامنظم، درهم و برهم، مغشوش، پریشان، بی سامان، (اجتماع یا فرد) پراغتشاش، پرهرج و مرج، پرآشوب، آشفته، پرهنگامه، مختل، شلوه، ناامن
اختلال سازگاری [روانشناسی] اختلالی که در آن واکنشی ناسازگارانه در طی سه ماه پس از حادثهای تنشزا نظیر طلاق و بازنشستگی و تولد فرزند و بحران کاری و مشکلات حاد تحصیلی در فرد ر ...
اختلالات الکلزاد [اعتیاد] مجموعهای از اختلالات جسمی و روانی مانند لرزش در اندامها و روانپریشی و اضطراب ناشی از قطع مصرف الکل یا مسمومیت با آن ...
اختلال یادزدودگی الکلزاد دائم [اعتیاد] آشفتگی پایدار حافظه ناشی از مصرف درازمدت الکل که به اختلال در یادگیری یا به یاد آوردن دانستههای پیشین منجر میشود|||اختـ . ایاد ...
رژیم بیشفعالی [تغذیه] رژیمی که هدف از آن فراهم کردن مواد غذایی مناسب برای تأمین نیازهای تغذیهای مغز و بدن کودک یا نوجوان مبتلا به بیشفعالی است|||اختـ . رژیم بف ADHD diet ...
اختلال خودزشتانگاری [روانشناسی] اختلالی که مهمترین تظاهر آن اشتغال ذهنی مفرط به وجود نقصی خیالی یا بزرگنماییشده در ظاهر است ...
اختلال انسجامگسیختگی کودکی [روانشناسی] اختلال تحولی فراگیری که به برخی از مهارتها از قبیل مهارتهای زبانی و حرکتی و اجتماعی به میزان قابلتوجهی لطمه میزند ...
اختلال نظم شبانهروزی خواب [روانشناسی] به هم خوردن چرخۀ طبیعی خواب و بیداری