ناراضی بودن، قبیح دانستن، بد دانستن سایر معانی: مذموم دانستن، نکوهیده دانستن، زشت خواندن، قبیح خواندن، ناروا دانستن، نهی کردن، ناچیز شمردن، کوچک شمردن، خوار کردن، ناراضی بودن از
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بد دانستن، تصویب نکردن، نپسندیدن سایر معانی: شرمنده کردن، خجل کردن، از روبردن، خیط کردن، شرمندگی، خجلت، خیطی، تایید نکردن، مورد پشتیبانی قرار ندادن، (از نفوذ خود علیه چیزی استفاده نکردن) لطف ...