(verb transitive) رفع طلسم کردن، (مجازا) از شیفتگی در آوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشیمان، نادم، متاسف، پر تاسف، متاثر، نامراد سایر معانی: پر تاسف، پشیمان، متاثر