بهدایت نفس خود، پیش خودی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] نظر سنجی جهت دار تله
گزینش جهتدار [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] گزینشی که به تغییر میانگین جمعیت در جهت دلخواه بهنژادگر منجر میشود|||متـ . انتخاب جهتدار ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خود خواه سایر معانی: خودپسندانه، خودپرستانه، مبنی برخودپرستی یاخودبینی
دسته دار
نوک دار، سردار، رسیده سایر معانی: دارای سر (مثل کلم)، چغندروار، قلمبه شده، نوک دارheaded_پسوند: دارای (نوعی یا تعدادی) سر
فرستاده سایر معانی: زمان گذشته و اسم مفعول: send، ماضی واسم مفعول فعل send، فرستاد
نهاد، فاعل، مطلب، مبتدا، شخص، در معرض، شیی، تحت، مبحث، موضوع مطالعه، زیرموضوع، موکول به، موضوع، در خطر، تحت تسلط، مادون، مطیع، مشمول، در معرض گذاشتن، تحت کنترل دراوردن، در معرض بودن یا قرار ...
دستگاه یا سامانهای که در آن از انرژی پرتوی برای کاربردهایی غیر از تهیۀ سلاح استفاده میشود [علوم نظامی]
فرمولدار [ریاضی]
گرافی که در آن جهتی برای یالها در نظر گرفته نشده است [ریاضی]