قایق، کرجی، کشتی کوچک، هر چیزی شبیه قایق، قایق رانی کردن سایر معانی: (واژه ی عمومی برای انواع کشتی های کوچک) قایق، زورق، بلم، لتکه، در قایق حمل کردن یا گذاشتن، به درون قایق بردن یا انداختن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشپزخانه، رانکا، رامکا سایر معانی: (تا اواخر قرون وسطی) گالی (که کشتی دراز و کم ارتفاعی بود با بادبان و همچنین دو ردیف پارو که توسط تبهکاران یا بردگان به حرکت در آورده می شد)، (در کشتی و هوا ...
کرجی پارویی کوچک، قایق سریعالسیر، قایق رانی کردن سایر معانی: قایق، زورق