استبداد پرولتاریا [علوم سیاسی و روابط بینالملل] حکومت جامعهای که در آن پرولتاریا قدرت سیاسی را در دست دارد و به طرف برپایی حکومت سوسیالیسم و کمونیسم پیش میرود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(واژگان کمونیسم) خودکامگی کارگران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکومت مطلقه، مطلق گرایی، طریقه مطلقه، سیستم سلطنت استبدادی، اعتقاد به قادر علی الاطلاق سایر معانی: استبداد، مطلق گویی، خودکامگی، حکومت مطلق، (فلسفه) اعتقاد به علی الاطلاق، طریقه مطلق، مطلق ب ...
لیاقت، کفایت، حکومت استبدادی، استبداد، حاکم مطلق، جبار مطلق، خودبسندگی سایر معانی: حکومت مطلقه، شهسالاری، خودکامگی، اتوکراسی، کشوری که دارای چنین حکومتی باشد
فلسفه ء تمرکز قدرت یا استبداد
حکومت استبدادی نظامیان که معمولا بعد از کودتا برقرار میشود [علوم سیاسی و روابط بینالملل]