دفتر خاطرات روزانه سایر معانی: دفتر خاطرات، دفتر یادنگاشت، خاطرات، یادنگاشت (ها)، دفتر یادداشت، دفتر روزانه، دفتر سررسید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران، دفتر معین حسابهای دریافتنی
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران
[حسابداری] مدارک تفضیلی (کمکی و معین)
اتش زا، اتش افروز سایر معانی: (وابسته به آتش زدن عمدی مال و ملک) آتش افروزی، آتش افروزانه، آتشزا (مانند بمب و مواد محترقه)، نفاق انداز، آشوب انگیز، فتنه انگیز
[کامپیوتر] واسط اطلاعات
واسط نوآوری [مدیریت فنّاوری] عامل تسهیلکنندۀ روابط میان نهادهای فعال در درون نظامهای نوآوری
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] واحد (شرکت) فرعی
[ریاضیات] معادله ی کمکی
[حسابداری] دفتر معین [ریاضیات] دفتر معین
موضوع مورد بحی روز سایر معانی: دستور جلسه، برنامه ی کار، موادموردبحک، مواددستورجلسه، اداب نماز، کردنی ها [صنعت] دستور جلسه [حقوق] دستور جلسه، دستور کار، برنامه کار
عامل، نماینده، مامور، وکیل، گماشته، پیشکار سایر معانی: کارگزار، امین، کنشگر، دستار، کارمند دولت، عضو سازمان دولتی، آژان، (شیمی) عامل، سازه، موجب، باعث، (عامیانه) فروشنده ی سیار، به عنوان نما ...