وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن سایر معانی: پهنی، گسترش، پهناوری، دامنه، گستره، گشادگی، فراخی، (پارچه و غیره) قواره، تخته [عمران و معماری] عرض - پهنا [برق و الکترونیک] پهنا 1. ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حد بالا یا پایین در یک ردۀ قطری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
بازهای که دامنهای از قطرهای ساقۀ درختان برای طبقهبندی و بهرهبرداری در آن قرار میگیرد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ...
میانگین بزرگترین و کوچکترین قطرهای تاج زنده [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
قطر یک کرۀ فرضی با وزن مخصوص و سرعت تهنشینی یکسان با یک ذرۀ رسوبی در همان سیال [زمینشناسی]
قطر داخلی حفرۀ سیلندر که پیستون در داخل آن حرکت رفتوبرگشت دارد [قطعات و اجزای خودرو]
قطر دایرهای که در نتیجۀ گردش 360 درجهای شناور با ثابت نگه داشتن سرعت و زاویۀ سکان به وجود میآید [حملونقل دریایی]