شبنم [علوم جَوّ] آب حاصل از میعان روی گیاهان و اجسام دیگرِ نزدیک به سطح زمین که دمای آنها براثر سرمایش تابشی (radiation cooling) به زیر نقطۀ شبنم هوا میرسد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شبنم، ژاله، ژال، شبنم زدن، شبنم باریدن سایر معانی: پشک، (مجازی - هرچیز ملایم و طراوت بخش و خوشایند)، (مجازی - هر رطوبتی که به صورت قطره های ریز ظاهر شود) عرق جبین، رطوبت مطبوع، تن خیسه، ژف [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هنگام شبنم زدن، شامگاه، هنگام ریزش شبنم، ژاله گاه، شامگاه، شبنم ریزان، ریزش شبنم
(از ریشه ی فارسی: دیوان) کارمند عالی مقام (در هندوستان)
بطری دوار (بطری دو جداره برای نگهداری گازهای آبگونه شده) (با d کوچک هم می نویسند)
[شیمی] فلاسک دیوئر، ظرف دیوئر - فلاسک دیوئر، ظرف دیوئر
آبکش کردن [علوم و فنّاوری غذا] خارجسازی آب اضافی از ماده غذایی پس از شستوشوی آن
[عمران و معماری] ضریب زهکشی
علوم مهندسى : زدودن موم اندود
مومزدایی [مهندسی شیمی] فرایند جدا کردن مومهای هیدروکربنی جامد از ترکیبات آلی
(گیاه شناسی) تمشک کبود، توت کوهی (انواع گیاهان آویزگر از جنس rubus که سته های سیاه می دهند)، یکجورتوت کوهی
(جانورشناسی - برآمدگی شاخی بالای سم حیوانات سم دار و بالای پنجه ی برخی جانوران مانند سگ) سم وار