شیطان، روح پلید، عفریت، ابلیس، نویسنده مزدور، خارخسک، با ماشین خرد کردن، تند و تیز کردن سایر معانی: (الهیات - معمولا حرف بزرگ) شیطان، اهریمن (با: the)، دیو، یکی از شیاطین، (عامیانه) تخم جن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(کلیسای کاتولیک) کشیشی که اعمال و سوابق مرده ای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی می کند تا مبادا عیبی از قلم افتاده باشد
رجوع شود به: hercules'-club
دو بهم زنی سایر معانی: مسخره بازی، الم شنگه، شیطنت، ناقلاگری، تخسی، عمل شیطانی، فتنه، فتنه انگیزی
(گیاه شناسی) چوب شیطان (osmanthus americanus از خانواده ی olive ـ بومی جنوب خاوری ایالات متحده)
[زمین شناسی] مسیر بهمن الف ) اثر یک بهمن در پائین یک دامنه تند . ب) یک توده باریک طویل واریزه دامنه که از یک کوه پر شیب نزول می کنند .
حالت شدید چیزی، بی نهایت، بسیار (بد)
اذیت کردن، مسحور کردن، دارای روح شیطانی کردن، سحر و جادو کردن، خبیی کردن سایر معانی: رجوع شود به: beadsman، شیطان زده کردن، دستخوش شکنجه و درد کردن، مرتبا آزار دادن، به ستوه آوردن، فاسد کردن ...
(گیرافتاده) بین دو چیز ناخوشایند، بین چاه و چوله، نه راه پس و نه راه پیش داشتن
جنون خمری، سخن بیهشانه، جنون الکلی و هذیان گویی و سرسام همراه با آن، جنون الکلی و هذیانگویی و سرسام همراه با آن خماری، پژمانی، افسردگی، غمخوری
[نفت] شیطانک
تنوره ی دیو، گردباد کوچک [عمران و معماری] تنوره دیو [آب و خاک] تنوره دیو