نابود کننده، ویرانگر، مخرب، خرابکار، ناو شکن سایر معانی: خراب کننده، انهدام آور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(زره پوش دارای توپ ضد تانک) تانک کش
علت نابودی، سبب بدبختی، عمل گشودن، باز کردن، وا کردن (واچیدن یا وا پیچیدن و غیره)، خنثی سازی، تباه سازی، نیست سازی، نابودی، فنا، سبب بدبختی laziness will be your undoing! تنبلی موجب فلاکت تو ...
خرابگر سایر معانی: (عضو قبیله ی آلمانی نژاد که اروپای غربی را مورد تهاجم قرار داد و در سال 455 میلادی شهر روم را غارت کرد) واندال، (v کوچک - کسی که به بناهای تاریخی و غیره آسیب می رساند) تبا ...