نابود کننده، ویرانگر، مخرب، خرابکار، ناو شکن سایر معانی: خراب کننده، انهدام آور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غاصب، ستمگر، مرتکب زنای بعنف سایر معانی: زناکننده به عنف، تجاوز کار جنسی
خرابگر سایر معانی: (عضو قبیله ی آلمانی نژاد که اروپای غربی را مورد تهاجم قرار داد و در سال 455 میلادی شهر روم را غارت کرد) واندال، (v کوچک - کسی که به بناهای تاریخی و غیره آسیب می رساند) تبا ...