سیاه، پژمان، محزون، دلسرد، پکر سایر معانی: دلمرده، اندوهگین، نومید و مرعوب، افسرده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نومید سایر معانی: ناامید، ناامیدوار، مایوس، بیچاره، لاعلاج، درمان ناپذیر، اصلاح ناپذیر، سامان ناپذیر، بهتر نشدنی، نومید کننده، مایوس کننده
بدبین، وابسته به بدبینی سایر معانی: بدبینانه [حسابداری] بدبینانه [صنعت] بدبینانه [ریاضیات] بدبینانه، بدبینی