[آب و خاک] عمق های متناوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلب، دل، قسمت وسط، در میان سایر معانی: میان، وسط، میانگاه، (شعر قدیم) در میان، در وسط، در (midst' هم می نوشتند) [ریاضیات] قسمت وسط