midst
معنی
قلب، دل، قسمت وسط، در میان
سایر معانی: میان، وسط، میانگاه، (شعر قدیم) در میان، در وسط، در (midst' هم می نوشتند)
[ریاضیات] قسمت وسط
سایر معانی: میان، وسط، میانگاه، (شعر قدیم) در میان، در وسط، در (midst' هم می نوشتند)
[ریاضیات] قسمت وسط
دیکشنری
در میان
اسم
heart, midst, anagram, brassy, counterfeitقلب
heart, midst, spunk, conscienceدل
midstقسمت وسط
حرف اضافه
among, between, amongst, amid, across, midstدر میان
ترجمه آنلاین
وسط
مترادف
betwixt and between ، bosom ، center ، deep ، depths ، halfway ، heart ، hub ، interior ، mean ، medium ، midpoint ، nucleus ، thick