عامل پریشانی، دژم ساز، عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی سایر معانی: (دارو) افسرده گر، کندساز، آرامبخش (کاهنده ی میزان فعالیت اعصاب یا عضلات) [بهداشت] افسرنده [معدن] بازداشتکننده (فلوتاسیون) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چَفتۀ خفته [معماری و شهرسازی] چَفتهای که افراز آن کمتر از نصف دهانه باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
قوس خفته [معماری و شهرسازی] قوسی که افراز آن کمتر از نصف دهانه باشد
[ریاضیات] معادله ی تنزل یافته
[عمران و معماری] شاهراه فرورفته
فروفشردنی، اندوهپذیر
depressing, adj•افسرده کننده، یاس آور، غم افزا، افسرده گر
ظروف و اشیای شیشه ای که در سال های رکود اقتصادی امریکا تولید شده و امروزه نوعی انتیک محسوب می شود
اُفت افق [مهندسی نقشهبرداری] زاویۀ قائم در نقطۀ مشاهده بین افق حقیقی و خط دیدی که تا افق ظاهری امتداد دارد|||متـ . زاویۀ اُفت 2 dip angle||| اُفت dip 1 ...
[خاک شناسی] یادزول پست
(داروسازی - کاهنده ی فعالیت جنبشی اندام) جنبشکاه، کندساز
ضدِافسردگی [روانشناسی] دستهای از داروها که برای درمان افسردگی تجویز میشود