پایان نمایش، نتیجه عمل، نتیجه نمایش سایر معانی: نتیجه نمایش، پایان نمایش، نتیجه عمل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلاکت، مصیبت، فاجعه، بلای ناگهانی سایر معانی: پایان ناگهانی و تباهگر، دژفرجام، فروگشت، شکست دهشتناک، انهزام، بلا، سانحه، (در نمایش به ویژه در تراژدی) صحنه ی نهایی و سرنوشت ساز (که در آن قهرم ...
تجسم، مجسم سازی، مادی سازی
پایانه، ایستگاه نهایی سایر معانی: ته، نوک، پایانجا، پایانگاه، انتها، آخر، حد، مرز، ستون مرزنما، علامت مشخص کننده ی حدود و ثغور، مقصد، هدف، (انگلیس - اتوبوس و ترن و غیره) ترمینال، آخر خط، ایس ...
خلاصه، نتیجه، سرانجام، حاصل، اخرین شماره سایر معانی: پیامد
پایان یافتن کشمکشهای نمایش و حل شدن گره آغازین [هنرهای نمایشی]
واژههای مصوب فرهنگستان