فرستاده سایر معانی: زمان گذشته و اسم مفعول: send، ماضی واسم مفعول فعل send، فرستاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلیفهای، نیابتی، به نیابت قبول کردن، وابسته به خلیفه سایر معانی: وابسته به نیابت یا جانشینی، وکالتی، (انجام شده یا تحمل شده به جای شخص دیگر) بلاگردان، (زیست شناسی - وابسته به عملی که یک اندا ...