سردرپیش، ننگین، شرم اور سایر معانی: شرم آور، ننگ آمیز، خجلت آور، گست، هرزه، زننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپاک، کثیف، پلید، شوخگن، ناپاکانه، به طور کثیف
خالص، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده سایر معانی: وابسته به یا برازنده ی باکره ها، دوشیزه وار، درخور دوشیزه ها، در حالت باکرگی، باکره، پاک، عفیف، (ساز موسیقی قرن 16) ورجینال ...
لایق، شایسته، خلیق، فرا خور، سزاوار سرزنش، سزاوار، شایان، مستحق سایر معانی: ارزشمند، ارزنده، ارجمند، هژیر، شایگان، گرانمایه، ارزمند، پر ارزش، والا، درخور، دارای استحقاق، محق، (آدم) بزرگ، برج ...
انتقال قدرت تصمیمگیری از مرکز به نواحی مختلف از یک سو و پاسخگویی و مسئولیتپذیری نواحی در قبال نتایج از سوی دیگر [مدیریت]
واژههای مصوب فرهنگستان