جدلی، قانونی، دادگاهی، بحثی، مربوط به سخنرانی سایر معانی: ستیهشی، مناظره ای، (وابسته به کاربرد علم به ویژه علم پزشکی در حل مسایل حقوقی به ویژه جنایات) پزشکی قانونی، کالبدسنجی [حقوق] مربوط به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل بحی، مشکوک سایر معانی: سوظن آفرین، نامعین، نامعلوم، (از نظر اخلاقی) مورد سوظن، غیرقابل اعتماد
1- معلق، نابسامان، بلاتکلیف 2- (عامیانه) خشمگین، هیجان زده