رعد اسا، صاعقه وار، تندردار سایر معانی: پر تندر، پر رعد و برق، تندرین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی خبر، ناگهان، غافل، ناخود اگاه، بی اطلاع سایر معانی: ناآگاه، (نادر) ناهشیار، بی دقت، غفلتا، سراسیمه، ناخود اگاهانه
مجموعهای از رویدادهای ورزشی برای ورزشکاران ناشنوا که به شیوهای مشابه بازیهای المپیک برگزار میشود|||متـ . المپیک ناشنوایان Deaflympics [ورزش] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
فردی که آستانۀ شنوایی دو گوش او بیش از 90 دسیبل است [شنواییشناسی]
کمشنوایی بسیار عمیق با آستانۀ شنوایی بیش از 90 دسیبل که در آن فراگیری زبان گفتاری بدون تقویتکننده و روشهای آموزشی ویژه امکانپذیر نیست|||متـ . کمشنوایی عمی ...
نوعی ناشنوایی که پس از رشد گفتار و زبان رخ میدهد [شنواییشناسی]