ماجراجویانه، با بی پروایی، جسورانه سایر معانی: ماجراجو، خطرجو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیبا، شیک، باب روز سایر معانی: (فرانسه) شیک
چابک، چالاک، شنگول، با نشاط، شاد و خرم، جست وخیز کنان سایر معانی: سر حال، سر زنده
زرنگ، خود نما، گستاخ، لا قید، جلف سایر معانی: شیک، متداول، (به) مد روز، سر زنده، سرحال، مست و ملنگ، شنگول، خود ساز، مغرور، گستا
بی ارزش، بد نام سایر معانی: شلخته، بد لباس
هیجان انگیز، شور انگیز، انگیزگر، (کاسبی و غیره) پر رونق، گرفته، گرم، چشمگیر، فوق العاده، ناروال، شهوت انگیز
ظاهر نما، خود نما، خوش نما، ظاهری، زرق و برق دار، پر جلوه سایر معانی: گیرا، چشمگیر، پرنما، خود فروش
با هوش، زیبا، عالی، خوش منظر، تمیز سایر معانی: (خودمانی) شیک و پیک، تر و تمیز، معرکه
خود ارا، خود ارا، تر و تمیز، وفادار، قابل اعتماد، سرحال، شیک، از حرکت بازداشتن، دویدن سایر معانی: مخفف: (trigonometric(al، (انگلیس - قدیمی)، آراسته، درست، بی عیب، دقیق، مو به مو، (محلی - برا ...