کبود، نا امید، بی رنگ، پیر، کهنه، باستانی، خاکستری، سفید، سفید مایل بخاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، بد بخت سایر معانی: رنگ خاکستری، دیز، دیزه، (موی سر) سفید، جوگندمی، تیره و تار، غم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خال دار، ابری، لکه دار، لکه لکه سایر معانی: ابره ای، موجی، رنگارنگ، خال خال
رنگارنگ، چند رنگ، بسیار رنگ سایر معانی: (دارای رنگ های گوناگون یا متغیر) چند فام، چند رنگه [نساجی] چند رنگی
بسیاررنگ، رنگارنگ
خال دار سایر معانی: لکه دار، لک دار
گوناگون، دارای رنگهای متغیر سایر معانی: رنگارنگ، الوان، چندرنگه