(عامیانه) خشمگین شدن، از جا در رفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا - خودمانی) زود خشمی، زود رنجی
خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهر سایر معانی: غیظ (ناگهانی)، بد خلقی، اعراض، ونگ زدن، (به ویژه کودک) بهانه گیری و خشم، نحسی، گریه زاری
خشم، غضب، غیظ، قهر، اوقات تلخی زیاد سایر معانی: وروت، (شدید) تنبیه، گوشمالی