خانم، کدبانو، بانو، مادام، بیبی، مدیره سایر معانی: (انگلیس - حرف بزرگ) عنوان خانمی که به او نشان knighthood اعطا شده است، دیم، (امریکا - عامیانه) زن، دختر، (در اصل - حرف بزرگ) کدبانو، بانوی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مادرطبیعت
(گیاه شناسی) بنفشه ی بهاره (hesperis matronalis از خانواده ی dame's rocket) (crucifer هم می گویند)، (گیاه شناسی) بنفشه ی بهاره (hesperis matronalis از خانواده ی dames rocket) (crucifer هم می ...
پیرزن، زن اخمو و پرحرف، مادر بزرگ سایر معانی: پیرزن زشت
[ریاضیات] نخستین شکل اساسی
[حسابداری] تجزیه و تحلیل بنیادی
[ریاضیات] رده ی اصلی
[حقوق] اشتباه ماهوی (یا اساسی) که موجب فسخ حکم در دادگاه بالاتر گردد
[ریاضیات] دنباله ی کامل اصلی
[برق و الکترونیک] ذره ی میدانی بنیادی ذره ی بنیادی یک میدان که در اثر کوانتش آن به وجود می آید .
[شیمی] بسامد اصلی [برق و الکترونیک] بسامد بنیادی 1. کوچکترین بسامد موجود در یک سیگنال الکتریکی، صدا یا ارتعاش مختلط . بسامد بنیادی اساس تحلیل هماهنگی یک موج و برابر با عکس زمان تناوب آن است. ...
[برق و الکترونیک] مدوله ساز مغناطیسی بسامد- بنیادی نوعی مدله سازی مغناطیسی که خروجی آن در بسامد بنیادی تغذیه کار می کند.