کنایه، کاوش، حفاری، حفر، کندن، کاوش کردن، فرو کردن سایر معانی: حفر کردن، (معمولا با: out) کندن و درآوردن، گودبرداری کردن، چال کردن، (معمولا با: up یا out) دریافتن، کشف کردن، کاویدن، کندوکاو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی