قابل زرع، قابل کشتکاری، زمین مزروعی سایر معانی: (قدیمی - شاعرانه) عربستان، (زمین) شخم پذیر، کشت پذیر، کشتنی، قابل کشت، مزروعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی