به اوج رسیدن، بحد اکثر ارتفاع رسیدن، بحد اعلی رسیدن سایر معانی: به اوج (اوگ) رسیدن یا رساندن، به کمال رسیدن یا رساندن، به فرازینگاه رسیدن، انجامیدن، منجر شدن به [زمین شناسی] بهاوج رسیدن، بحد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسیدن، بالغ شدن، سرباز کردن سایر معانی: چرک کردن، شوخگین شدن، ریم آوردن، (کورک و غیره) سر باز کردن، سرباز کردن دمل
گرد کردن، گرد کردن برشی سایر معانی: گرد کردن، گرد کردن برشی [حسابداری] سرراست کردن [کامپیوتر] گرد کردن [برق و الکترونیک] گرد کردن، روند کردن - گرد گردان تغییر دادن کمیتی با دقت بیشتر به کمیت ...