محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه سایر معانی: آزمون، سنجش، بررسی، ژرف سنجی، بازبینی، متن امتحان، پرسش های آزمون، آزمایه [حسابداری] رسیدگی [بهداشت] آزمایش [ریاضیات] آ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحقیق، رسیدگی، باز جویی، سراغ، خبر گیری، جستار، پرس و جو، استعلام، پرسش، استفسار، سئوال سایر معانی: آگه خواست، پرسه، بررسی، پژوهش، جستجو، کندوکاو [حسابداری] درخواست ؛ سفارش [کامپیوتر] درخواس ...
باز جویی سایر معانی: بازپرسی، پرسش، سوال