[ریاضیات] میرایی تحت بحرانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] سرعت بحرانی اونوین - سرعت بحرانی.
ماهر، تردست، چیره دست، قادر به استفاده از هر دودست، راست دست و چپ دست، ذوالیمینین، دودست توان
بد خلق، چموش، بد اخم سایر معانی: کج خلق، دعوایی، زود خشم، تندخو، گهگیر، ناتو، بد قلق
اوج، قوی شدن صدا بطور تدریجی سایر معانی: (هرگونه افزایش تدریجی شدت یا نیرو و غیره) اوج گیری، اوگ، فرازینگاه، (موسیقی - افزایش تدریجی بلندی آوا) اوج روی، (دستور نواختن موسیقی) کم کم بر بلندی ...
خطر ناک، خطیر، خوفناک سایر معانی: سیجناک، پر مخاطره [فوتبال] خطرناک- پرخطر
خطرناکانه
مکار، پرنیرنگ، فریب امیز سایر معانی: فریبکار، متقلب، نیرنگ باز، آورندگر، دغل، فریب آمیز، نیرنگ آمیز
قطعی، قاطع سایر معانی: سرنوشت ساز، بنیادین، حساس، مهم، بی چون و چرا، مسلم، مصمم، پراراده، استوار، پابرجا، آهنگین
خواهان، سخت، طالب، خواستار، سخت گیر، مصر، مبرم سایر معانی: دشوار، پرگرفتاری، پرزحمت، پرگیرودار، پرمسئولیت، پرتوقع، پرخواسته، exacting : طاقت فرسا
مبنى بربیمیلى، تنفرامیز
حاکی از نارضایتی یا بی میلی سایر معانی: نکوهشی، وابسته به تقبیح و زشت دانی، نهی آمیز، پوزش آمیز، پوزشی، معذرت آمیز