decisive
معنی
قطعی، قاطع
سایر معانی: سرنوشت ساز، بنیادین، حساس، مهم، بی چون و چرا، مسلم، مصمم، پراراده، استوار، پابرجا، آهنگین
سایر معانی: سرنوشت ساز، بنیادین، حساس، مهم، بی چون و چرا، مسلم، مصمم، پراراده، استوار، پابرجا، آهنگین
دیکشنری
تعیین کننده
صفت
decisive, crucial, conclusive, definitive, categorical, incisiveقاطع
decisive, definite, definitive, certain, final, deterministicقطعی
ترجمه آنلاین
تعیین کننده
مترادف
absolute ، all out ، assured ، bent ، certain ، conclusive ، crisp ، critical ، crucial ، decided ، definitive ، determined ، fateful ، final ، firm ، flat out ، forceful ، imperative ، imperious ، incisive ، influential ، intent ، litmus test ، momentous ، peremptory ، positive ، resolute ، resolved ، set ، settled ، significant ، straight out ، strong minded ، trenchant