عرصه، اظهار عشق، دادگاه، دیوان، دربار، بارگاه، حیاط سایر معانی: محوطه ی میان چند ساختمان (courtyard هم می گویند)، (تنیس و والیبال و بسکتبال و غیره) زمین بازی، محوطه ی بازی، پهنه، محکمه ی قضا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایوان، طارمی، حیاط، پاسیو سایر معانی: حیاط خلوت، نورخان [عمران و معماری] ایوان - پاسیو - حیاط
حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن سایر معانی: (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی اف ...