countable, adj•شمردنی، به حساب آوردنی، شمارش پذیر، شمارپذیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] الفبای شمارش پذیر
[ریاضیات] گردایه ی شمارا، دسته ی شمارش پذیر
[ریاضیات] مجتمع سادکی شمارا
[ریاضیات] اجتماع شمارش پذیر
[ریاضیات] مجموعه ی منتها شمارا [ریاضیات] مجموعه ی حداکثر شمارشپذیر
تخفیف بردار، کاستنی، کم کردنی، قابل کسر
مرموز، عاری از حس مسئولیت، غیر مسئول، غیر قابل توصیف، توضیح ناپذیر سایر معانی: غیر قابل توضیح، توجیه نشدنی، عجیب و غریب، اسرارآمیز، غیرعادی، پی نبردنی، عریب
[ریاضیات] تعریف ناپذیر، شمارش ناپذیر، ناشمارا
محرمانه، سری سایر معانی: پنهان، arcana : محرمانه
اداره کردن، سرپرستی کردن، آقا بالا سر بودن، زمام در دست داشتن، 1- توضیح خواستن 2- توبیخ کردن
نا معلوم، بی حساب، نا شمردنی، شمرده نشدنی سایر معانی: بی شمار، فراوان، حساب نشدنی