unaccountable
معنی
مرموز، عاری از حس مسئولیت، غیر مسئول، غیر قابل توصیف، توضیح ناپذیر
سایر معانی: غیر قابل توضیح، توجیه نشدنی، عجیب و غریب، اسرارآمیز، غیرعادی، پی نبردنی، عریب
سایر معانی: غیر قابل توضیح، توجیه نشدنی، عجیب و غریب، اسرارآمیز، غیرعادی، پی نبردنی، عریب
دیکشنری
غیرقابل پذیرش
صفت
unexplainable, unaccountable, unutterableغیر قابل توصیف
unaccountable, irresponsible, recklessعاري از حس مسئوليت
mysterious, cryptic, enigmatic, secretive, inscrutable, unaccountableمرموز
unaccountableتوضیح ناپذیر
irresponsible, unaccountableغير مسئول
ترجمه آنلاین
غیر قابل پاسخگویی
مترادف
arcane ، astonishing ، baffling ، extraordinary ، impenetrable ، incomprehensible ، inexplicable ، inscrutable ، mystic ، odd ، peculiar ، puzzling ، strange ، uncommon ، unexplainable ، unfathomable ، unheard of ، unintelligible ، unknowable ، unusual ، unwonted