(به ویژه در مورد امور آموزشی یا کاریابی یا مسائل شخصی) مشاور، اندرزگر، سگالشگر، رایزن، ناصح، مشیر، (حقوق) وکیل دادگستری، وکیل دادگاه، وکیل دعاوی (عنوان کامل آن: counsel(l)or-at-law)، (به ویژ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاورت
مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون سایر معانی: رایزن، مشاور، راهنما، رهنمون [نساجی] مشاور
وکالت، وکیل مدافع، نمایندگی، وکیل سایر معانی: وکیل دادگستری، وکیل دعاوی، رایزن، مدعی [حقوق] وکیل
مدافع، وکیل مدافع، وکیل دعاوی، وکیل مشاور سایر معانی: (انگلیس - وکیلی که حق حضور در دادگاه و دفاع را دارد - مقایسه شود با: solicitor) وکیل مدافع، وکیل قانونی (امریکا: lawyer)
اگاهی دهنده، مبصر، انگیزنده، گوشیار، دیده بانی کردن سایر معانی: ناصح، پندآموز، هشدار دهنده، هشدارگر، توصیه کننده، مشاور، رایزن، (کلاس درس) مبصر، ارشد کلاس، آژیر، آژیرگر، دستگاه کنترل، واپادگ ...
مشاور، وکیل سایر معانی: درخواست کننده ی کمک یا اعانه و غیره، مشتری جوینده، (حقوق - انگلیس) مشاور حقوقی (که از barrister پایین تر است)، کسی که اسناد ومدارک عرضحال را تهیه میکند [حقوق] وکیل (ک ...