دوستانه، شنگول، گرم و نرم و راحت سایر معانی: (انگلیس - خودمانی)، چماق، باتون، اسکاتلند شنگول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجمن، چماق، باشگاه، کانون، گرز، باتون، مجمع، خال گشنیز، خاج، عمود، چماق زدن، تشکیل باشگاه یا انجمن دادن سایر معانی: چوگان، چنبه، کوتنگ، کدنگ، باهو، بازه، مردنگ، توپوز، چوبدستی، کوتک، با چوب ...
چماق، چماق زدن، چوب زدن سایر معانی: چنبه، کوتنگ، چوبدستی، گواز (کوتاه و کلفت)، با چوبدستی زدن، چنبه کوب کردن، کوبه زدن