سو زاندن، زنگ زدن، خوردن، پوسیدن سایر معانی: (فلزات و غیره را) خوردن، تحلیل بردن، (به خاطر زنگ زدگی یا اسید و غیره) از بین بردن یا رفتن، (فلزات) پوساندن، (مجازی - حسادت و دشمنی و غیره) از در ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسیده سایر معانی: خوردن (اسیدوفلزات)، پوسیدن، زنگ زدن (فلزات)
زنگ زدن، با اکسیژن ترکیب کردن سایر معانی: (شیمی) اکساییدن، اکسیده کردن