قوت، مغز، اهمیت، مغز میوه، مغز حرام، مغز تیره، مخ استخوان سایر معانی: بخش اصلی، قسمت اساسی هر چیز، جان کلام، لب مطلب، اس، اساس، چکیده، (ساقه ی برخی گیاهان) مغز، مغز استخوان (بیشتر می گویند: ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی