معنی
سایر معانی: بخش اصلی، قسمت اساسی هر چیز، جان کلام، لب مطلب، اس، اساس، چکیده، (ساقه ی برخی گیاهان) مغز، مغز استخوان (بیشتر می گویند: marrow)، (پرتقال و نارنج و غیره) پوسته یا لایه ی سفیدی که زیر پوست خارجی قرار دارد، نیرو، بنیه، طراوت، (ساقه ی گیاه) مغز درآوردن، مغز تیره ی جانور را قطع کردن، م استخوان، پر معنی و عمیق